قدیم ترها همه
چیزحرمت داشت نمک حرمت داشت اگرنون تازه میگرفتی به دوست یا همسایه
تعارف میکردی یه جورایی نمک گیرش میکردی که عزت واحترام نمکِ سفره ات رو حفظ کنه ...
پدرحرمت داشت،درحضورپدرپادرازکردن بی احترامی حساب می شد
مادرحرمت داشت،این همه حرف دخترونه با مادر نبود
فامیلی حرمت داشت،هرجا گیر وگرفتاری داشتی خواهر وبرادرو... دادرست بود
دوستی حرمت داشت،آدمها این همه تنها نبودن
کوچکترها حرمت بزرگتر
ها رو حفظ میکردن و بزرگترها کوچکتر ها رو به حال خودشون رها نمی
کردن میدونی چرا؟! چون گوش هاشون شنوا بود برای حرف بزرگترها
ازدواج وخانواده حرمت
داشت،هرچیزی خارج ازسنش زشت و کدر بود نه پسر9ساله پدرمی شد ونه
دختر5 ساله مادرویا اینهمه بچه های کله گنده!!!
حتی مرده ها حرمت داشتن و بدگویی ازاونها کارسخیفی بود
وقتی حرمت ها شکسته
بشه دیگه هیچ چیزسرجای خودش نیست از زیباترین رفتارها تا زشت ترین
صفتهای آدمی،رفتارها وگفتارها
عوض میشن آدمها عوضی تر میشن،عذرخواهی و دلجویی رخت
میبنده ازدهان هایمان ودل شکستن عادت میشه وچشم ها پرمیشه اززشتی ها وزیبایی ها محو میشه
مردم از کنار فقرا بی عار رد میشن!
کودکان کار نادیده گرفته میشوند!
معتادها که بیماران شهر هستند تبدیل میشوند به معضل!
نابینایان بدون کمک از خیابان رد میشوند!
معلولین برای رد شدن ازمعابر هیچ کمکی ندارند!
پزشک ها تبدیل میشوند به آرایشگرهایی ماهر!
وآرایشگرها در حد یک پزشک درآمد کسب میکنند!
هنرمندان هنرخودرا به حراج میگذارند!
فیلسوف ها احمقانه حرف میزنند!
دزدی باب میشود،وخوردن اموال دزدی راحت ترازخوردن یک راحت الحلقوم!
تهمت زدن به آبروی دیگران نُقل دهان ها!
زن ها مرد میشوند ومردان رفتارهای زنانه میکنند....!
اینطوری میشه که این همه پیشرفت علم دست وپا گیرمون میشه وهنوز آرزو میکنیم
که ای کاش زمان
قدیم بود با اون همه سختی بازهم راحت وبی دردسرزندگی میکردیم واین همه زشتی های بصری
ورفتاری درخانه وخیابان ها خودنمایی نمیکرد...نسیم