خمار شب :

عاشق شو زیرا عاشق انسان است!

خمار شب :

عاشق شو زیرا عاشق انسان است!

مترسک:من مغز ندارم،تو سرم پراز پوشاله
دوروتی:اگه مغز نداری پس چه جوری حرف میزنی؟
مترسک:نمیدونم...
ولی خیلی از آدمها هم هستن که بدون مغز یه عالمه حرف میزنن!

جادوگر شهر از/ویکتور فلمینگ

  • نسیم ....

مادرم خودکشی کرد

پدرم از کار اخراج شد

برادرم گرفتار دام اعتیاد شد

خواهرم پرسه زن خیابان ها شد

پدرم که اخراج شده بود بیماری لاعلاج گرفت

ومن عاشق شدم در عین حال نداری

معشوقه ام رهایم کرد

با اینکه جان میدادم برایش...رفت

حق داشت

من که در دنیا به اندازه یک ستاره هم حقی نداشتم دزد شدم،زندان رفتم

پدر بیمار

برادر معتاد

وخواهر تن فروش

مادر فقط سنگ قبر

واین وسط تنها من شاعر شدم ...نسیم

  • نسیم ....
هرکاری کردیم و هر شکلی شدیم پشت سرمون گفتن و حرف زدن...
خودمونی شدیم ...گفتن جلفه
سرسنگین شدیم ...گفتن مغروره
خندیدیم...گفتن سبکه
اخم کردیم ...گفتن خودشو میگیره
ساده شدیم...گفتن احمقه
تحویل نگرفتیم...گفتن خودشیفته شده
وقتی حرف زدن وجواب دادیم ...گفتن دیدی حق باماست ولجش گرفته
وقتی که حرف زدن جواب ندادیم...گفتن دیدی حق باماست لال شده
هرجور شدیم این جماعت بی کار یه چیزی گفتن
 این مردم هیچ وقت احترام گذاشتن به عقاید دیگران رو یاد نمیگیرن...



(پس فقط برای خودت زندگی کن)
  • نسیم ....

نیستی پدر
دلم که هیچ
دنیا هم تنگ تر شده برای دل کوچکم...نسیم
  • نسیم ....

اگرتنهایی به جانت انس گرفته وکامت را شیرین کرده

پس وارد دنیای آدمی نشو

که خو گرفتن به دنیای زندگان

شکستن حصار تنهاییست...نسیم

  • نسیم ....
یادمان باشد که زیبایی های کوچک را دوست بداریم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادمان باشد که دیگران را دوست بداریم آن گونه که هستند،نه آن گونه که می خواهیم باشند
یادمان باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگریم
که ما اگر خود با خویشتن آشتی نکنیم هیچ شخصی نمی تواند مارا با خود آشتی دهد
یادمان باشد که خودمان با خودمان مهربان باشیم
چرا که شخصی که با خود مهربان نباشد نمی تواند با دیگران نیز مهربان باشد...

اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است
اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد
پس نوروزتان مبارک که سالتان را سرشار از عشق کند

به علت سفر تا آخر تعطیلات به روز نخواهم شد...نسیم

  • نسیم ....

تک درختی

بی شاخ و برگرم

که دیرزمانی نیست

بی سایه و برگ شده ام

آن زمانی که مسافران را به

سایه و حضور خنکم دعوت میکردم

هیچ ارمغانی جز حکاکی روی پوستم

با مضمون یادگاری در تاریخ فلان  ...به همراه نداشت،

حال که شاخ وبرگی برایم باقی نمانده است

از خود،برای خود هیچ یادگار و خاطره ای ندارم!

برگی از دلنوشته ی در حال چاپم

  • نسیم ....

بزرگترین زندانی،که انسانها در آن زندگی می کنند

.

.

.

ترس از تفکر دیگران است

  • نسیم ....

اگر تشنه شدید و عطش برشما غلبه کرد

صبورانه رفتار کنید نه هر آبی تشنگی رو برطرف میکنه

ونه هردستی که لیوان آب رو به ما بفرما میزنه قابل اعتماده...نسیم

  • نسیم ....

زندگی با همه بدیهاش یه خوبی داره …
که با گذشت زمان شخصیت دوم آدمهای اطرافت رو نشونت میده!


  • نسیم ....