بعضی ها چهره شان خیلی معمولیست اما...
آنچه در قسمت چپ سینه شان می تپد دل نیست،اقیانوس محبت است
بعضیها تُن صدایشان خیلی معمولیست،اما...
سخن که میگویند،درجادوی کلامشان غرق میشویم
بعضیها قدوقامتشان معمولیست اما...
حضورشان تپش قلب می آورد
بعضیها خیلی معمولی هستند،اما...
همین معمولی بودنشان،است که در کنارشان به آرامش میرسیم
فقط آرامش مهم است
ثروت،شهرت،زیبایی و جمال...همه عادی میشوند
فقط قلب آدم هاست که اهمیت دارد...
شکسته دلم! تو بهتر میدانی!
که این روزها چه بلایی دارد به سر دلم می آید! هرکه می رسد تلنگری،نازشصتی و گاها پتکی میکوبد و می رود!
تو که این روزها دلبری خوب کرده ای برای این دل شکسته! خرده دل میخری؟
دل شکسته را چطور؟ در بازار عیاران شنیده ام دل شکسته را خوب میخرند!
توبگو سیری چند؟ به بازار توآورده ام!حراج! هرآنچه تو بخری غنیمت است برای سالیان سال دلداگی!
بخر دلم را که جز تو خریداری لایق و معامله ای شیرین تر از این نیافتم!
توبخر که در این دوران دل خوش سیری چند؟
زندگیه دیگه:
گاهی خسته ات میکند،خیلی زیاد...
اونقدر که دوست داری خودکارتو بزاری لای صفحاتش
یه مدت بری سراغ خودت.هیچ کاری انجام ندی،با هیچ کسی حرف نزنی،حتی نفس نکشی
اما مشکل اینجاست بعد که برمیگردی
میبینی یه نفر خودکارو از لای کتاب زندگیت بیرون کشیده
وتوهم یادت نمیاد کدوم صفحه بودی،گم میشی
وهیچی تو دنیا بدتر از این نیست که ندونی کجای زندگیت هستی...
کاش به جای حجاب
وفا اجباری بود
شرف اجباری بود
راستی و درستی اجباری بود
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود
کاش...!!!
تَرک کردن آدم ها هم
آدابی دارد اگر آداب ماندن نمی دانیم
حداقل درست تَرکشان کنید
تا تَرک برندارند...!
مترسک:من مغز ندارم،تو سرم پراز پوشاله
دوروتی:اگه مغز نداری پس چه جوری حرف میزنی؟
مترسک:نمیدونم...
ولی خیلی از آدمها هم هستن که بدون مغز یه عالمه حرف میزنن!
جادوگر شهر از/ویکتور فلمینگ
مادرم خودکشی کرد
پدرم از کار اخراج شد
برادرم گرفتار دام اعتیاد شد
خواهرم پرسه زن خیابان ها شد
پدرم که اخراج شده بود بیماری لاعلاج گرفت
ومن عاشق شدم در عین حال نداری
معشوقه ام رهایم کرد
با اینکه جان میدادم برایش...رفت
حق داشت
من که در دنیا به اندازه یک ستاره هم حقی نداشتم دزد شدم،زندان رفتم
پدر بیمار
برادر معتاد
وخواهر تن فروش
مادر فقط سنگ قبر
واین وسط تنها من شاعر شدم ...نسیم
