خمار شب :

عاشق شو زیرا عاشق انسان است!

خمار شب :

عاشق شو زیرا عاشق انسان است!

کاش همه چیز به وقتش اتفاق بیفتد

همان موقع که ذوقش را داری...

  • نسیم ....

لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر میکنند

ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند!!!

  • نسیم ....

تنبک از نظر نوازندگی رنگ های صوتی و ساختمان فیزیکی اش یکی از پیشرفته ترین و پیچیده ترین ساز کوبه ای جهان محسوب میشود،این ساز از چوب درخت گردو، افرا یا توت به صورت یک تکه در دو قسمت تنه (حجیم تر) و نفیر (باریکتر) در اندازه های مختلف ساخته میشود.در این راستا میتوان از حسین تهرانی پدر تنبک نواز ایرانی اشاره کرد ضرب نام مناسبی برای این ساز نیست،اطلاق تنبک به این ساز بهترین پیشنهاد برای جلوگیری از چند اسمی بودن این مهمترین ساز کوبه ای پوستی ایران است.
تنبک از قسمت های (پوست،دهانه بزرگ،دهانه کوچک،تنه،پا،گلویی،دهانه) تشکیل شده است.
قدمت تنبک با نام های پهلوی دمبلک و تنبور به پیش از اسلام میرسد.
بهمن رجبی معتقد است که نام این ساز در اصل تنبک بوده وتبدیل آن به تمبک به دلیل قلب حرف (ن) ساکن به (م) قبل از حرف (ب) است،مثل اتفاقی که در تلفظ شنبه اتفاق می افتد.
استاد حسین تهرانی برای اولین بار گروه تنبک نوازی را تشکیل داد و برای آنها قطعاتی را تنظیم کرد که موجب پیشرفت هنرجویان گردیداو دستوری برای آموزش ضرب تدوین کرد که پوست تنبک را از لحاظ طنین صدا به سه قسمت میکرد و با انگشت گذاری روی ناحیه مرکزی،ناحیه میانی و ناحیه کناری، هنرجویان توانستند فرق صوتی و طنین این سه نقطه مختلف را متوجه شوند
تهرانی برای ١٠ انگشت احترام خاصی قائل بود و تاکید داشت که نوازنده تنبک باید از هرکدام این انگشتان در جای خود و بموقع بهره گرفته و از ان استفاده کند تا صدای واقعی این ساز در اغمای موسیقی طنین انداز شود...

  • نسیم ....

درمکه که رفتم، خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به

نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود...درمکه دیدم خدا چند سالیست

که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست

دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید

غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی

را طی کنم  تا به خانه خویش برگردم

و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا

در کمک به مردم جستجو کنم

آری شاد کردن دل مردم همانا

برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست...

مرحوم حسین پناهی

پ.ن:مکه کلیه پدریست که از بی پولی مجبوربه فروشش میشود
مکه تن زنیست که تن فروشی میکند تا فرزند گرسنه ی خودرا سیر کند
مکه دستهای زمخت زنیست که برای امرار معاش از صبح تا شب کار میکند
مکه در اشکهای پنهان کودک یتیمی است

مکه آن پیرمردیست که
وشاید پیرزنی باشد...
مکه در همه جا است شاید همسایه ی دردمند خودمان...!!!
پس بیاییم ما ما مکه را دریابیم نه مکه ما را

  • نسیم ....

سال ها پیش که کودک بودم

سرهرکوچه کسی بود که چینی را

بند می زد با عشق

و من آن روز به خود می گفتم

آخر این هم شد کار؟

ولی امروز که دیگر اثری از او نیست

نقش یک دل که به روی چینی است

ترکی دارد و من

دربه در

کوی به کوی

در پی بند زنی می گردم . . .

  • نسیم ....

کاش کسی برایت گفته بود که پراندن گنجشک روزه راباطل میکند

وترساندن گربه ای

و لِه کردن گل های روییده لای علف های سبز

وچیدن یک یاس به بهانه ی بوی خوش

ونامیدن سگی به نجس

کاش کسی برایت گفته بود

وقتی روزه ای باید حواست به گنجشک ها باشد که نپرانیشان

وبه گربه ها،که با هیبت گام هایت نترسانیشان

وبه گل های کوچک روییده در تنگنا ها،که له نکنیشان

وبه یاس ها،که گلوی حیاتشان را نچینی

وبه سگ های بی پناه،که اصالتشان را با واژه ای لکه دار نکنی

کاش کسی برایت از مبطلات روزه گفته بود

رساندن غبارغم به دل دیگری

چشاندن شوری اشک به لب های دیگران

قی کردن اشتباه سال های خود به روی دیگران

وفروکردن وجدان تن پرور درآب بی تفاوتی

وباقی ماندن برجنابت سنگین بی مسئولیتی

تا اذان صبح

کاش کسی برایت گفته بود

روزه فقط نخوردن ونیاشامیدن نیست...
  • نسیم ....

دلی بزرگ می خواهد

زندگی کردن در این دنیا....

دلی می خواهد تا خیلی چیزها را نبینی....

خیلی چیزها را نشنوی...

و....از خیلی چیزها "بگذری"....!!!

  • نسیم ....

گاهی یک تماس

گاهی یک صدا

گاهی یک پیامک

و گاهی یک نگاه گرم هم آهنگ

وشاید گرمای حضور یک دوست،حتی فرسنگها دور از تو بودن

کافیست که تو بدانی در همهمه ی مبهم این دالان تو در توی این زندگی تنها نیستی

کسی تورا می خواند

و اینجاست که به خود می آیی

نفس میکشی

آه،و آهی دوباره

آری ای جسم بی جان،جانی دوباره بگیر

خون در رگهایت به جریان می افتد

قلب دوباره ریتم میگیرد

بدن گرم میشود

انگشتان می رقصند

و زندگی را از سر میگیرد این تن بی جان

فقط به معجزه ی حضور گرم یک دوست

به همین سادگی میتوان یک قطعه از قطعات آرامستان را دیرتر پُر کنیم

به همین سادگی به یاد هم باشیم...نسیم

پ.ن:در اینجا از دوستی قدیمی از کشور اتریش که از راه دور سعی کرده حصار تنهایی ام را بشکند

بسیار سپاسگزارم و هیچ ندارم برای گفتن جز از خدا بخواهم که هیچ وقت طعم تلخ بی مهری زمانه را نچشند

  • نسیم ....

آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزو های کسی را ویران میکنی

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری

می خواهم بدانم...

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟

طریقت بجز خدمت خلق نیست                به تسبیح و سجاده و دلق نیست

  • نسیم ....
سر شب دلتنگی اَمونمو برده بود اینجور موقع ها دوای دردم بابا بود،یه سر رفتم خونه به مامانم سر زدم ولی با دیدن عکس قاب گرفته بابام بدتر شدم چندساعتی خودمو حفظ کردم تا مامان متوجه حال بدم نشه از در خونه بیرون نزده بودم،که دیدم هوا تاریک شده بود پس
بی وسیله نمیشد رفت پیش بابایی با برادرم که ماموریت تهران بود تماس گرفتم برای گرفتن ماشین بی درنگ رفتم پیشش اول نگران حالم بود نمیتونست مرخصی بگیره و همراهم بیاد چون شبکار بود ولی اصرار منو که دید حرفی نزد.ماشین و گرفتم تمام راه اشک ریختم که تواین سن چقدر به بابا بیشتر احتیاج دارم رسیده بودم پشت در بهشت زهرا ولی بابا راحت پشت کاج های سربه فلک کشیده خوابیده بود پس چرا من بی تابم ...!
ولی بازم با آرامشِ بابا و خواب زیباش آروم شدم و با نثار فاتحه ای برای تمامی رفتگان سبک تر برگشتم اونجابود که از خدا خواستم خدایا یک لحظه منو به حال خودم وامگذار میدونم تنهاو بی کَس نیستم من چون تویی را دارم که در دل شب منو راهنماست،پس به خودم میبالم و سپاسگزارت میمانم...نسیم


  • نسیم ....