اسم این پسر "مارک" هستش،
اون در نیویورک تو یه سالن با درآمد عالی کار میکنه،اما در تنها روز تعطیلش مجانی میره و بی خانمان ها رو اصلاح میکنه
پ.ن:اگه ویژگی خوبی در آدمای اطرافتون میبینین بهشون بگین،
فکر نکنین پررو میشن!
بهش بگین که چه خنده رو،چه مهربون،چه خلاق،چه باشعوره، ...
هم اون تشویق میشه و به خوب بودنش ادامه میده
هم حال خودت از بازگویی خوبی ها خوب میشه...
ویلی : تو اینجا چکار میکنی؟
چارلی : خوابم نمیبرد. قلبم داشت آتش میگرفت
ویلی : خوب، معلومه غذا خوردن بلد نیستی!
باید یه چیزی راجع به ویتامین و این حرفها یاد بگیری.
چارلی : اون ویتامینها چه فایده ای داره؟
ویلی : اونا استخوناتو درست می کنن
چارلی : آره، اما قلب آدم که استخون نیست
آرتور میلر
کتاب:مرگ فروشنده